سعید جان کمی یواش تر در من نفوذ کن...
فک نمیکردم انقد نابودت باشم در حد تبخال رو لبمو عصب دندونم... اروم تر دیوونم کن... تو اومدی زندگیو بهم بدی یا ازم بگیری؟ اروم تر مغرور باش... عشقتو بهم ابراز کن... همش بگو مدام بگو دوسم داری این من خسته قول میدم پرو نشم..
ببین چقدر نگرانتتم... ببین بی تابتم... ببین در حین داشتنت ترس نداشتنتو دارم... کااش اروم شم کاش عادی شی برام کاش تحمل کنم این همه عشقو... کاش نری نری نری.. ک اگ بری نمیمونم.... دوسم داشته باش این ی تمناس...نمیدونم داری یا ن؟ اما من میترسم باز هم میترسم....مگ میشه از بوسه هایی ک تا بند اومدن نفس لبامون جدا نمیشه گذشت؟؟