فک میکنم ب چیزایی ک ندارمو ارزوی داشتنشونو دارم شاید تمام روز با حسرت برام بگذره...نمیدونم شاید دچار گناه کبیره شدم شاید بخشیده نشدم شاید نفرین شدم ک باید اینجوری اسیر ارزوها باشم من شکستم با نرسیدن ها
مهسا بد چن ماه پی ام داد جوابشو دادم چون حس کردم تو شخصیتم نیس بی جواب گذاشتن کسی ک صدام میکنه جواب نداده نمیدونم چیکارم داره جز برگشتن...
خدایا چرا انقد درد توی سینم حس میکنم؟...انگار کوبش های سنگین قلبم تمایل به پاره شدن سینه ی پر از دردم دارن....
انگار تمام ریشه های امید از توی وجودم کنده شدن...انگار تمام خیابان های شهر غریبن...انگار این زمستون سردتر از حد معموله
گاهی وقتا عجیب دلت میگیره مث هرروز من...گاهی وقتا با دیدن یه کامنت ی بیو تو اینستا ی پست حالت عجیب میگیره...
مث اینک بد ازاینک فهمیدی عشقتو برا همیشه از دست دادی حواست پرت هر کسی ک شد بی وقفه از دستش بدی....
حواسم پرت هرکسی ک شد بی وقفه ازدستش دادم..خدااایااا دلم فریاد میخواد دلم رانندگی تو جاده میخواد با ی اهنگ غمگین و اشکو اشک
دلم هواای تازه میخواد میون این سرمای عذاب اور زمستوون..ب چ امیدی میشه ادامه داد وقتی هیچکس موندنی نیس وقتی برا کسی مهم نیسی؟چجوری باید ادامه داد وقتی سراسر وجودت یاسه و یاس؟ خدایا ب این شبا قسمت میدم وقتی عبادتت میکنم وقتی اسمتو میارم وقتی بهت توکل میکنم بهم نگاه کن بزار حق ب حقدار برسه قضاوتی نیس حکم دست توعه و قاضی خودت...قضاوت کن چرا بی رحما باید پادشاهی کنن و ادمای ضعیف و البته بیچاره و البته اگ شانسی وجود داشته باشه بدشانس باید تو عذاب باشن باید نرسنو نرسنو نرسن یا ازدست بدنو باز از دست بدن؟؟؟خدایا تورو ب این شبات بازهم قسمت میدم چشم امیدمو ب دنیات باز کنو بزار رنگ واقعی شادیو بفهمم بد ماه ها دوریوبی رنگی ..بزار برگرده...!!!!!!