tanhai paizi

tanhai paizi

tanhai paizi

tanhai paizi

سعید جان کمی یواش تر در من نفوذ کن...

سعید جان کمی یواش تر در من نفوذ کن... 

فک نمیکردم انقد نابودت باشم در حد تبخال رو لبمو عصب دندونم... اروم تر دیوونم کن... تو اومدی زندگیو بهم بدی یا ازم بگیری؟  اروم تر مغرور باش... عشقتو بهم ابراز کن... همش بگو مدام بگو دوسم داری این من خسته قول میدم پرو نشم..

ببین چقدر نگرانتتم... ببین بی تابتم... ببین در حین داشتنت ترس نداشتنتو دارم... کااش اروم شم کاش عادی شی برام کاش تحمل کنم این همه عشقو... کاش نری نری نری.. ک اگ بری نمیمونم.... دوسم داشته باش این  ی تمناس...نمیدونم داری یا ن؟ اما من میترسم باز هم میترسم....مگ میشه از بوسه هایی ک تا بند اومدن نفس لبامون جدا نمیشه گذشت؟؟ 

ساعت ۴ بعدازظهر جمعه

من نمیدونم  جمعه ها چ خاصیتیه ک داره ک  عمرااا نباید توش تنها باشی... حوصلم بدجوور پکیده... نمیدونم سعید میاد پیشم یا ن... کاش بیاد دل تنگشم من مدام دلتنگشم... کاش اونم دلتنگم شه... مهسام جلسش گرفته اخه بگو چ جلسه ای واس خودت سرتو شلوغ میکنی...حال و حوصله درسم ندارم.... اصن انگار کل حوصلم ابریه...کاش مث جمعه پیش ک سعید برگشت اخرش ختم ب خیر شه... 

١ هفتس ک سعید برگشته.... 

امشب یکی از بهترین شبای زندگیمه سعیدمو بقل کردم بوسیدم... باهاش بودم... امشب شب وصال ماست... کی بشه شب وصال اصلی ( عروسیمون) ....

مرسی یه دنیا خدااا.... عشقم برگشت. 

انتظار

اروم ندارم اصنن... لنتی سین کن پی امو... 

قلبم شده جهنم انگار.... ١ سال انتظار بس نیس..؟؟؟؟ 

خدایا منو به ارامش برسون با یه جواب . ..


انگاری فشارم زیره صفره... بدترینم.... 

ندا میده همه چی ندا میده مریم بجنب... اگ نجنبی سعیدت مال یکی دیگ میشه... فردا شب کارو یکسره میکنم... ببینم اخر سهم منه یا نه... خسته شدم ازین روزا... ازین ١ سال... 

نا امیدترینم... حس میکنم وقتشه ک خدا جواب گناهامو بده دقیقا رو نقطه ضعفم دست بزاره... نمیدونم تو این لحظه نادون ترینم... اینجاست ک جونم ب لبم رسیده...