تعارف ک نداریم...اما گاهی عمیق دلم دوست داشته شدن از ته دل میخواهد دوست داشتنی ک جوانه عشقش در دل خودم هم باشد و با فکرش دلم غنج رود /اهی دلم میخواهد دفترم را باز کنم و با یک اجی مجی آن ادمک رویایی ام را واقعی کنم دیگر برایش ننویسم زل بزنم ب چشمهایش و حرف ها و نقشه هایم از زندگیمان را بگویم و برای ابد کنار دلم نگهش دارم...ب جای خواندن شعر و ضبط و ذخیره کردنشان در پوشه ای ک برای اوست چای دارچین دم کنم و با دامن گل گلی ام بنشینم کنارش و برایش بخوانم ... زنده و با کیفیت باشد قبول میئانم هر چیزی سختی های خودش را دارد ولی مگر سختی معنا مبشود وقتی پشتم ب تو گرم باشد
ب بودنت ب داشتنت...راستش نمیدانم چ صدایت کنم نمیدانم اصلا هستی در این کره خاکی نفس میکشی یا ن نمیدانم توام مشتاق دختر دیوانه ای مانند هستی یا ن معمولی و بی دردسر بودن را ترجیح میدهی...؟ هنوز هیچ اسمی را پیدا نکرده ام ک ب تو بیاید ب راستی چ باید صدایت کنم تنها اسمی ک میتوانم بهت بگویم "شاید بار با پاپا باشد
ک هر لحظه نقشت برای من عوض میشود. مادرم میشوی،پدرم میشوی، دوستم میشوی، دوس پسرم میشوی، پایه ی خاله زنک بازیم میشوی، رفیقم میشویشریکم میشوی گوش میشوی! چشم میشوی! تامن تو غربت احساس تنهایی نکنم
میدانم دل تنگ کسیک نشناسیش و ندانی وجود خارجی دارد یا ن مسخره بنظر می آید ولی من گاهی دلم برای واقعی شدنت تنگ میشود..برای شنیدن نامم با صدای تو...!
ایستگاه اوتوبوس....
دلگیر نشستم اینجاا... مقصد کجاست؟ نمیدونم.. قطعا این شنبه مث اون جمعه نیس ک تهش قشنگ تموم شه... انگار تمام حسای خوب دنیا ازم گرفته شده انگار کشتیام غرق شده خداایا فقط ازت صبر میخوام و صبر ...انگار تمام من برضد مردا شده ...این همه غمو تو این شنبه ی لنتی چیکار میشه کرد؟ چرا همیشه روزای اخر اسفند حال من بده دلم درست مثل جنب و جوش, روزای اخ,ر ساله ...کاااش این روزای سنگین تموم شه... لنت ب تو ک این همه حس بدو بمن دادی لنت ب تو ک ارامش و از زندگی من گرفتیو اعتماد ب نفسمو تقریبا صفر کردیو بازم تو تنهاییام گذاشتیم درست وقتی ک ب خواسته هات نرسیدی...کااش این همه حس کرختیو تنهایی ازم دوور شن کاااش عید امسال منم خووب باشه
امروز ک مشکلات بهم چیره شدن امروز ک انگار ازون روز سختای زندگیمه یک روز تو اسفند تو هیاهوی خونه تکونی برای حال دلم امن یجیب بخوانید