صبح روز سه شنبه...
چقدر دردناکه روزای من...ته دلم ی غم بزرگیه
دل من اتیشه...اتیشی کنمیدونم کی بلخره خاموش میشه...همش بغض بغض بغض...دیگ حوصله دانشگاهو ندارم خیلی زیاد فشار رومه...این روزا لعنتی ترین روزاس بدترین روزا نمیدونم شاید بدتر ازینم میتونست باشه....کاش این غم از دلم بیرون میرفت...کاش حال دلم خوب بود...کاش دیگ انقدر ب دوستای خوششبختم حسودیم نشه...