امشب هوا بد دو نفرس دریغ از ما ی نفره ها..امشب ی شب زمستونیه با کلی دلتنگی...اخرین بار کی بود رفتم امامزاده صالح؟1 هفته پیش یا 2 هفته پیش؟فک کنم 2هفته پیش بود ک با حالی کلی خراب رفتم وطبق ممول خواستم اون چیزیو ک از ته دلم میخوام شاید دو هفته گذشته شاید طبق ممول اون چیزی ک میخوام و بدست بیارم امکان نداشت برم امامزادهو دست خالی برگردم حداقل سه هفته بد یا بد ی ماه جواب میگرفتم..بدون اینک بخوام درگیر شدم البته فکرم ،مثل همیشه دریغ ازینک هروقت فکرم درگیر شد همه ی رویاهام نقشه بر اب شد...زمستون امسال یکم عجیبه برام خیلی ادمای جدید میان و میرن ولی هیچکدوم موندنی نیستن ینی اگ این موندنی باشه؟؟؟خدایا فردا ردیف شه بددوس دارم دوباره و دوباره ببینمش...توکل دنیا بد شانس تر از خودم پیدا نمیکنم اگ فردا ردیف نشه شاید زود احساساتی شدم خیلی زوود..افسوس ک نمیشه افسوس ک هیچکدوم از خواسته هام عملی نمیشن...چیشده ک زندگیم پر شده از تلسم
میگذره روزای زمستون و امتحانای دی و ادمای جدیدو...حس میکنم زندگیم عوض شده شده واقنم شده ادمای جدید روزای جدید
نمیدونم تهش چی میشه خوب این مسلمه هیچی نمیشه همیشه پایان هر اتفاقی برای من هیچیه و هیچی...من ب شانس اعتقادی ندارم
شنبه مبانی دارم میرم بخونم