-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 فروردین 1400 14:27
بلخره 15 فروردینه و داریم برمیگردیم تهران منم ک طبق معمول دل گیر اینبار وااقعانا امید...اینبار واااقعا بی انگیزه بی حس از همه ی بلاهایی ک سرم اومدکاش میشد دویید و فرار کرد اونقدر دویید ک الزایمر گرفت...بی حسسس تریننننمممم انگار شادی ها از من فرارین ولی در نامیدی بسی امید است خیرو خوشی بظاهر محالم هم اکنون عیان میگردد....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 آبان 1399 18:18
باز هم تولدم شد و چند سال گذشت... چند سالِ دیگر باید بگذرد تا من در مرور تمامیِ خاطره های برباد رفته ام وقتی آرام و مهربان از کنارت رد میشوم که پُرم از حرف؛ گلایه ها؛ دلتنگی هایی که بیخِ گلویم چسبیده؛ و دوست داشتن هایِ نگفته... تنم نلرزد... بغضم نگیرد؛ و یک جا فروکش نکنم؟ چقدر دیگر باید بگذرد آنقدر قوی باشم که وقتی از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 آبان 1399 13:08
بدترین روزای زندگیمو میگذرونم البته شاید بدتر ازینم میتونست باشه ک قطعا میتونست. فک نمیکردم کرونا تا این حد میتونه ادمو از بین ببره . امروز بلخره از رخت خوابی ک مدام خیس عرق میشد بلند شدم.. کرونا جسممو ک چ عرض کنم روحمم داغون کردزندگیمو داغونتر کرد...از کارم با اون صابکار بداخلاقم منو انداخت...پس فردا تولدمه خدایا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 شهریور 1399 20:35
تا حالا شده هیچ کسو نداشته باشی؟ شایدم اونقد تنها نباشم ولی تنهام تنهای تنها انقدر غصه ته دلم هست ک نمیدونم کجای دنیا برم تا خلاص شم از دست خودمم از خودم خستم دیگ نمیتونم ناله های این دل بدبختمو تحمل کنم چرا انقد بی کسم خدا چراا انقد تا امیدم خدا چرا انقد من بیچارم تو این لحظه.ّّ. بعضی وقتا دیگگگ هیچ کاری از دست ادم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مرداد 1399 05:00
ای رفیق کسی ک رفیقی ندارد ای ارام دل ها ای تسکین دهنده غصه ها و من باز هم دلم خونه و پا تو این وب گذاشتم نمیدونم چرا فقط عادت دارم غصه هامو بنویسم اما امشب وااقعا دلم خوونه همه ی امیدم پر کشیده بمن بگو ای دوست با چی حالمو خوب کنم؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 فروردین 1399 03:56
ساعت 3:51 نیمه شب به حیاط خانه پدری ام میروم عجب هووایی..! هوای بهار را به ریه ها میکشم یادم می افتد که یک ساعت پیش سیگاری دود کردم و این هوا چقدر حیف شد ...عجب هووایی چقدر این هوا حیف شد....عجب کرونا پای مارا برای قشنگ دیدن بهار برید...! عجب غم کده ای شد این بهار...!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 بهمن 1398 02:42
امشبم یکی ازون هزارو یک ششبیه ک دلم داره از غصه میترکه چقدر از ارزوهام دوورم خدایا هیچکسو درگیر عشق یکطرفه نکن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 دی 1398 04:13
پس فردا اس میدم به کسی ک منو دوس نداره اصن چ فرقی میکنه با کسی ک منو دوس نداشتو نداره حرف بزنم احتمالا فقطم من حرف می زنمو اون جواب نده! چون صرفا من دارم میترکم از دلتنگی و درد نه اون! هیچوقت هیچکس منو واقعی دوس نداشت نشد یبار بگیم اون منو دوس داره من ندارم یا اینک هم من دوسش دارم هم اون! نشد یبار از درد عشق یه طرفه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 دی 1398 00:46
دلم میخواد همه ی زندگیو بالا بیارم این زندگی چقدر رغت انگیزه اخرین بار تابستون بود ک انقدر ازت جدا بودمو از زندگی متنفرر....من طعم تلخ افسردگیو چشیدم تو همون گرمای تابستون ک بدنم ازش همیشه متنفره...همون موقع ک تنهای تنها بودم همون موقع که انگار کل دنیا داشتن ایسگا منو میگرفتن همون لخظه ای ک تو نبودی...همون روز تولدت ک...
-
شب یلدا
شنبه 30 آذر 1398 22:43
امشب خیلی دلم گرفته از تنهایی زیااد از دلتنگی...ازینک امشب انگار همه سرشون شلوغه و من خلوت خلوت...چ روز بدی بود...چ شب بدی....!یعنی توام دلتنگمی...!؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 آذر 1398 01:43
دارمم میمیرمم خداایاا....چقدر دلم میگیره وقتی نیست...از بس نبود دیگ طاقت ندارم خداا چقدر سخته نخواسته شدن ...چجوری یادش میره خاطره های هزاارسالمونوو....دلم کم کم داره عحیب تنگ میشه ازین ب بد با غم نخواستنم چجوری کنار بیام
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 مهر 1398 20:15
این حال ادم چیه که بعضی وقتا انقدرر بهم میریزه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1398 11:43
مشکل من اینجاست ک دلتنگ تو میشم تنها مشکلم همینه کاش اینم از بین بره کااش
-
کاش انسان نبودم
پنجشنبه 7 شهریور 1398 01:21
من دختری ۲۰ ساله اما در من پیرزنی خسته و شکسته وجود دارد. روح و درون من پبر تر از مادربزرگ سرحالم است..روح کهنه من ذر این ایزان خسته پوسیید اما جسم ۲۰ ساله ام مگر چقدر طاقت رنج و غم و این همه کهولت روحم را دارد؟ مگر چقدر میشود زنده ماند؟ خداایا قسم ب همین محرمت جان من را از تن جداا کن.. ممنون بابت ۲۰ سال عمری ک بمن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مرداد 1398 03:42
کاش امشب صبحنشه چقدر دلتنگت بودم چقدر دلتنگم بودی❤ برگشتنت مبارک همیشگیه من
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 مرداد 1398 02:18
امشب مست بودم و الان سرم داره میترکه بازم خبر بد بازم خبر بد....کاش گوشام کر شه برای شنیدن خبرای بد دیگ طاقتشو ندارم دیگ چیزی از زندگی نمیفمم...با سردردم خوابم نمیبره پر از فکرم دیگ انگار این من بدون ارام بخش من نمیشه...برم دکتر چی بگم؟ بگم یبار دیدم ی شب اومد دیگ همش شب موند شب موند شب موند...؟ بگم من آرامبخش میخوام...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 تیر 1398 16:31
گاهی از بابام متنفر میشم. بخاطر کل بدبختیایی ک بخاطرش کشیدم بخاطر همه ی خوشبخت نبودنام بخاطر کلی......ولش کن اصلا بلخره دختر عاشق پدرشه. بابای من بدنیست اتفاقا خیلیم خوبه همه ی باباها بعضی وقتا عصبی میشن و چیزایی ک نباید بکن و میگن. من امروز از خیلی چیزا متنفرم از تنهاییم از این تابستون از مهسا ک فک میکردم رفیقه و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 خرداد 1398 01:27
ااای حااال نا معلوم اروم باش اروووم ببین غم تا کجای وجود من زده ک چاووشی گوش میدم میگن خدا بنده هایی ک دوسشون داررو امتحان میکنه خدای اینجور ک تو گرفتی فک کنم عاشقمی... تو وقتی هییچ اثری از من نداری پس هیچوقت منو یادت نمیاد وقتی منو نمیبینی وفتی عکس منو نداری...تو چقد حافظت ضعیفه اخه...من چقدر بی ارزش بودم اخه ک منو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 خرداد 1398 03:06
میشمرم... تک تک حال بداموو....خیلی زیادن خیلی زیاد از خودم متنفرم ک واس خودم دقدقه اضافی درس کردم...استرس زیااد امتحانارو دارم...سحر از ی ور فاز برداشته اخه سحر کجاایی توو؟ تو دیگ چی میگی وسط این اشفته بازار...دلم میخواد یروز بیاد از خواب پاشم امتحانامو داده باشم همه اونایی ک دوس دارم دورم باشن چش باز کنم ببینم پیامشو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 اردیبهشت 1398 08:48
صبح روز سه شنبه... چقدر دردناکه روزای من...ته دلم ی غم بزرگیه دل من اتیشه...اتیشی کنمیدونم کی بلخره خاموش میشه...همش بغض بغض بغض...دیگ حوصله دانشگاهو ندارم خیلی زیاد فشار رومه...این روزا لعنتی ترین روزاس بدترین روزا نمیدونم شاید بدتر ازینم میتونست باشه....کاش این غم از دلم بیرون میرفت...کاش حال دلم خوب بود...کاش دیگ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 08:50
دوس دارم فریاد بزنم و درونم و خالی کنم تمام درونم منفیه دوس دارم تمام این منفیارو از ذهنم خالی کنم کاش میشد الزایمر گرفت و تمام گذشترو با ادماش فراموش کررد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 فروردین 1398 00:29
این روزا فقط دلم تنگه دلم تنگه وقتایی ک بابام واس دوچرخم بوق میخرید ... وقتایی ک برام بستنی میگرف میومد خونه ...وقتایی ک فقط میخندید ...وقتایی ک برام سیب پوس میکند راستی امشب دوباره برام سیب پوس کند فکرشو نمیکردم انقدر دل تنگ سیب پوس کنداش بشم و انقد خر ذوق ازینک با سیب اومد تو اتاقم...دلم تنگه وقتایی ک با س میرفتیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 فروردین 1398 19:56
خدایا تورو ب این ماه قسمت میدم آرامش و ب دل و خونه ی من برگردون
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 فروردین 1398 01:12
آهنگ مسیح همینجوری داره پخش میشه . . آروم به گل چ آسون نشست دلم ببین آروم دل دیگ بی تو هر لبم ب کی خانوم بگه دوباره از اول.. ... چقدر خاطره برام زنده میکنه ...هه چ چیزایی دلم میخواد دلم میخواست کاش اون این اهنگو برام میفرستاد کی میفهمه چقدر سخته بد این همه سال جدایی؟! کی میفهمه چقدر تنهایی دارم از بین میرم تو غم ؟!...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردین 1398 12:23
دقیقا همین لحظه ک تو بدترین شرایطم همین الان ک بدترین حالتم همین حالا ک کشتیام غرق شده و انگار همه مشکلات دنیا رو سرم خراب شده الان ک غم خیلی بزرگیو تو دلم حس میکنم از صمیم قلبم میگم ک معجزه اتفاق میفته .....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 فروردین 1398 00:23
عید امسال شاید بدتر از هرسال بود فردا سیزده بدره مسخرس. . همه چی بنظرم مسخره میاد ...وقتی دلت شاد نباشه هرجا باشی غمناکه ...٥ شنبه برمیگردیم ب همون بی مزگی رفتنمون برمیگردیم... چرا غم از دلم بیرون نمیرع؟ چرا حال دل من خوب نمیشه ؟
-
چهار شنبه سوری 97
سهشنبه 28 اسفند 1397 19:29
امشب چهار شنبه سوریه 97 و من باز هم از تنهایی نالانم. عجیبه برام که هر سال اسفند یه نحسیه خاصیو برام داره.... عجیبه ک اسفند برام اتفاقای تلخ میفته و من تنها میشم. یادم میاد اسفند 94 ک سر یه موضوع چقدر ناراحت بودم دم عیدی حالم بد گرفته بود حالا بماند که 94 به قبل رو یادم نمیاد. دقیقا شاید همه ی تو از همون اسفند 94 شروع...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 اسفند 1397 00:25
باز هم تنهایی حسودیم میشه ب بعضیا ک ی عاشق واقعی داشتن..موندم ادم ی سگ داشته باشه عاشقش میشه بد ی مدت پس چرا این بمن عادتم نکرد؟؟ باور نکردنیه این همه وقت با یکی باشی ک بهت عادتم نکنه..حتی ابراز پشیمونی نکنه بخاطر اشتباهش؟؟ مگ چقدر میتونی بد این همه مدت براش مهم نباشی ؟ ک هیییچ ک هیییچ ککشم نگزه؟ برام خیلی سواله همه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 اسفند 1397 16:23
دقیقا الان تو همون زمانیم ک پارسال خیلی جدی کات کردیم امسال دیگ میتونم بگم خیلی جدی تر کات شد..خیلی بد توتنها ترین و بدترین زمان ممکنم...کاش خدا کمکم کنه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 بهمن 1397 21:46
تنهاییو با تمام وجودم دارم حس میکنم انگار تنها تر از من دیگ نیس . ..هیچکی برام نمونده هیچکی .. .امشب ۴ دی ٩٧ خیلی دلگیرم خدا