tanhai paizi

tanhai paizi

tanhai paizi

tanhai paizi

مریم هزارویک شب

امشبم یکی از همون هزاارو یک شبیه ک منو ول کرد هه انگار شدم مریم هزاارویک شب اما بگمونم از هزارو یک شبم رد کرده نه؟...اشک اشک اشک...ریختن این اشکا چ حاصل؟ من اشک بریزم تو منو دوست میداری؟ بعضی وقتا فک میکنم ب اینک شاید زشتم؟ چی کم گذاشتم برات ک کاافی نبودم من برای تو و کل دنیای تو؟ چرا نشد بعداز 5 سال تو دلت جا باز کنم؟ چرا محبت من تو دلت جا نشد؟ شاید دلت دم یکی ازین خونه های شهر جا مونده باشه..ّشاید دلت با یک نگاه سال ها پیش رفته از کجا معلوم ک توام دلت تنگ نیس شاید دلت اونقدراهم سنگ نباشه ک برای من نشونش میدی...شاید نشد جاشو بگیرم برات...میرم مثل همیشه ک منو نخواستی بازهمم میرم شاید گوشه ای ازین شهر کسی دلش برایم بروود...ّاز کجا معلوم شاید کسی دلش برایم لرزید شاید کسی در کنجی هرآن ترس از دست دادنم را داشت و نمیگذاشت ثانیه ای بی خبر از من سر کند...شاید کسی دلش برای چشمان سیاهم ضعف رف....شاید کسی....روزی....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.